اصطلاحات عامیانه انگلیسی (idioms) معمولاً عبارت هایی هستن که با ترجمه مستقیم اونها نمیتونیم درک صحیحی از معنی شون پیدا کنیم. تو این مطلب به یادگیری 15 اصطلاح عامیانه و پرکاربرد زبان انگلیسی که دایره لغات شما رو غنی تر میکنه میپردازیم.
- The best of both worlds
دنیا و آخرت رو با هم داشتن – یعنی وضعیتی که در اون می تونید از مزایای دو چیز متفاوت به طور همزمان استفاده کنید و لذت ببرید.
- Tara works in the city and lives in the country, so she gets the best of both worlds.
- تارا تو شهر کار می کنه و تو حومه شهر زندگی می کنه، بنابراین از مزایای هر دو لذت می بره.
- Speak of the devil
چه حلال زاده! – گاهی اوقات داریم درباره کسی صحبت می کنیم و اون شخص مورد بحث یهو پیداش می شه. برای اینکه به اون شخص نشون بدیم که داشتیم دربارش صحبت می کردیم، از این اصطلاح استفاده می کنیم.
- Hi John! Speak of the devil, I was just telling Natalie about your new car.
- سلام جان! چه حلال زاده ای، همین الان داشتم به ناتالی درباره ماشین جدیدت می گفتم.
- See eye to eye
هم عقیده بودن – از این اصطلاح زمانی که دو نفر توافق نظر داشته باشن استفاده می کنیم.
- They finally saw eye to eye on the business deal.
- اون ها بالاخره بر سر معامله تجاری توافق کردند.
- Once in a blue moon
به ندرت – از این اصطلاح برای نشون دادن اتفاقاتی که خیلی به ندرت رخ میدن استفاده می کنیم.
- My sister lives in London, so I only see her once in a blue moon.
- خواهرم لندن زندگی می کنه، به خاطر همین خیلی به ندرت می بینمش.
- When pigs fly
عمراً / هرگز – خوک ها هیچ وقت نمی تونن پرواز کنن، پس این اصطلاح رو برای نشون دادن اتفاقی که هرگز نخواهد افتاد استفاده می کنیم.
- When pigs fly, Sarah will tidy up her room.
- سارا عمراً اتاقش رو مرتب نمی کنه.
- To cost an arm and a leg
قیمت جون آدمیزاد رو داشتن – از این اصطلاح برای نشون دادن قیمت بیش از حد زیاد چیزی استفاده می کنیم.
- I’d love to buy a Porsche, but they cost an arm and a leg.
- من خیلی دوست دارم یک پورشه بخرم، ولی وحشتناک گرونه.
- To cut corners
ماست مالی کردن – یعنی یک کاری رو به آسون ترین، ارزون ترین یا سریع ترین حالت ممکن و بصورت بد انجام دادن.
- They really cut corners when they built this bathroom. The shower is leaking.
- اون ها وقتی داشتن این حموم رو می ساختن واقعاً ماست مالی کردن. دوش داره چکه می کنه.
- Let the cat out of the bag
بند رو به آب دادن / سوتی دادن در مورد یک راز – از این اصطلاح زمانی استفاده می کنیم که چیزی از دهن کسی بپره و راز طرف بر ملا شه.
- I let the cat out of the bag about their surprise party.
- من درباره مهمونی سورپرایزشون سوتی دادم.
- To feel under the weather
ناخوش احوال بودن – از این اصطلاح برای نشون دادن کسالت داشتن یا ناخوش بودن استفاده می کنیم.
- I’m feeling a bit under the weather. I think I’m getting a cold.
- یکم حالم خوب نیست. فکر کنم دارم سرما می خورم.
- To kill two birds with one stone
با یک تیر دو نشون زدن – از این اصطلاح زمانی استفاده می کنیم که کارمون دو تا فایده داشته باشه.
- I killed two birds with one stone and picked the kids up on the way to the supermarket.
- با یک تیر دو نشون زدم و بچه ها رو تو راه سوپرمارکت سوار کردم (یا مثلاً از مدرسه برداشتم).
- A piece of cake
مثل آب خوردن راحته – این اصطلاح رو برای نشون دادن کاری که به راحتی انجام می شه استفاده می کنیم.
- The French exam was a piece of cake.
- امتحان فرانسوی مثل آب خوردن آسون بود.
- To add insult to injury
نمک به زخم پاشیدن – زمانی که یک وضعیت رو از وضعیت فعلی بدتر می کنیم (یا کس دیگه ای اینکار رو انجام می ده) از این اصطلاح استفاده می کنیم.
- My car barely started this morning, and to add insult to injury, I got a flat tire in the driveway.
- امروز صبح ماشینم به زور روشن شد و برای اینکه اوضاع رو برام بدتر کنه، جلوی خونه پنچر شد.
- You can’t judge a book by its cover
چیزی یا کسی رو از روی ظاهرش قضاوت نکن
- I thought that restaurant would be horrible, but turns out you can’t judge a book by its cover.
- فکر کردم اون رستوران خیلی افتضاحه، ولی مثل اینکه نباید چیزی رو از روی ظاهرش قضاوت کرد.
- To go Dutch
دُنگی حساب کردن – از این اصطلاح زمانی استفاده می کنیم که بخوایم هزینه چیزی رو (مخصوصاً غذا) تقسیم کنیم.
- I actually prefer going Dutch because I don’t like to feel in-debt to anyone.
- من دونگی حساب کردن رو ترجیح می دم چون دوست ندارم احساس کنم به کسی بدهکارم.
- To hit the nail on the head
تو خال زدن – این اصطلاح زمانی استفاده می شه که کسی، چیزی رو کاملاً درست و دقیق میگه.
- You really hit the nail on the head with that answer, good job!
- کاملاً درست جواب دادی، آفرین!
نگارش شده توسط سایت آموزش زبان انگلیسی روزانه