کاربرد و تفاوت on time و in time در زبان انگلیسی

تفاوت on time و in time در انگلیسی

عبارت های on time و in time معانی نسبتاً مشابهی دارن، ولی در شرایط متفاوتی از اونها استفاده میکنیم. بطور خلاصه in time به این معناست که چیزی در آخرین لحظه یا درست قبل از یک ضرب الاجل اتفاق میفته. ولی on time به این معناست که اتفاقی در یک زمان مشخص و خاص رخ میده. در ادامه با تفاوت on time و in time همراه با مثال و مرور نکات مهم آشنا میشیم.

معنی و کاربرد on time

اصطلاح on time به معنی “به موقع” یا “سر وقت” به زمانی اشاره میکنه که اتفاقی در زمان مقرر و برنامه ریزی شده رخ میده، نه زودتر و نه دیرتر. به عنوان مثال وقتی ساعت 9 با کسی قرار شام داریم و راس ساعت 9 به رستوران میرسیم، on time هستیم. به جملات زیر توجه کنین:

The class is supposed to start at 9:00. If it does start at 9:00 with no delays, it is starting on time.

کلاس قراره ساعت 9 شروع بشه. اگر ساعت 9 و بدون تاخیر شروع بشه، به موقع شروع میشه.


Our flight is scheduled to leave at 10:30 am. If it leaves at 10:30 am, the flight is leaving on time.

پرواز ما قراره ساعت 10:30 صبح انجام بشه. اگر ساعت 10:30 صبح انجام بشه، پرواز به موقع حرکت میکنه.


They always pay the rent on time.

اونها همیشه اجاره رو به موقع پرداخت میکنن.


Ali is never on time.

علی هیچوقت به موقع نمیرسه. (همیشه دیر میکنه)

نکته میتونیم از اصطلاح های right on time یا بصورت خیلی غیر رسمی dead on time و bang on time به معنای “درست سر وقت” استفاده کنیم.

مطلب مشابه مشاهده مطلب کاملترین آموزش گفتن و پرسیدن ساعت در زبان انگلیسی

معنی و کاربرد in time

اصطلاح in time به معنای “به موقع” یا “در وقت مناسب” به زمانی اشاره داره که اتفاقی در آخرین لحظه، قبل از اینکه خیلی دیر بشه یا اتفاق بدی بیفته رخ داده. به عنوان مثال وقتی کسی تصادف میکنه و قبل از اینکه اتفاق بدی بیفته به بیمارستان میرسه، از اصطلاح in time استفاده میکنیم. برای درک بهتر این موضوع به جملات زیر دقت کنین:

He was seriously injured. They rushed him to the hospital just in time.

او به شدت مجروح شده بود. اونها به موقع او رو به بیمارستان بردن. (اگر دیرتر به بیمارستان میرسید فوت میکرد)


I got stuck in traffic and arrived just in time to catch my flight.

من در ترافیک گیر کردم و درست به موقع برای پروازم رسیدم. (اگر دیرتر میرسیدم پرواز رو از دست میدادم)


I missed the opportunity to go to that university because I didn’t submit my application in time.

من فرصت رفتن به اون دانشگاه رو از دست دادم چون درخواستم رو به موقع ارسال نکردم. (اگر زودتر درخواستم رو ارسال میکردم در اون دانشگاه قبول میشدم)


In movies, police often disarm a bomb in time, with just a few seconds left on the countdown.

در فیلم ها، بیشتر اوقات پلیس به موقع بمب رو خنثی میکنه، وقتی فقط چند ثانیه از شمارش معکوس باقی مونده. (اگر دیرتر اینکار رو انجام بده بمب منفجر میشه)

نکته بطور مشابه میتونیم از اصطلاح in the nick of time به معنای “سر بزنگاه” یا “درست به موقع” استفاده کنیم.

امیدواریم در این مطلب کوتاه معنی و تفاوت اصطلاحات on time و in time رو کاملاً متوجه شده باشین. در صورتیکه هنوز سوالی درباره این مبحث دارین، در بخش نظرات این صفحه به اشتراک بگذارین تا پاسخگوی شما باشیم.

منابع انگلیسی مرتبط با این موضوع برای مطالعه بیشتر:

Subscribe
Notify of
0 نظر
Inline Feedbacks
مشاهده همه نظرات