افعال انگلیسی یکی از پرکاربردترین و مهمترین اجزای سازنده جملات محسوب میشن و آشنایی با اونها یکی از مراحل ضروری یادگیری زبان انگلیسی هست. تو این مطلب قصد داریم 47 فعل پر استفاده انگلیسی که با حرف A شروع میشن رو همراه با مثال، معنی و اشکال مختلف به شما آموزش بدیم.
1. فعل abash
معنی: شرمنده کردن، خجل کردن
مثال:
Her friend abashed her by commenting on her shyness.
دوستش با اظهار نظر در مورد خجالتی بودن او، او را شرمسار کرد.
گذشته ساده: abashed – حالت سوم: abashed – سوم شخص مفرد در حال ساده: abashes – اسم مصدر: abashing
2. فعل abate
معنی: کاهش یافتن، فروکش کردن
مثال:
The fighting in the area shows no sign of abating.
درگیری ها در منطقه هیچ نشانه ای از کاهش یافتن ندارد.
گذشته ساده: abated – حالت سوم: abated – سوم شخص مفرد در حال ساده: abates – اسم مصدر: abating
3. فعل abide
معنی: تحمل کردن، تاب آوردن
مثال:
I can’t abide people with no sense of humour.
من نمی توانم افراد فاقد شوخ طبعی را تحمل کنم.
گذشته ساده: abode – حالت سوم: abode – سوم شخص مفرد در حال ساده: abides – اسم مصدر: abiding
4. فعل absorb
معنی: جذب کردن، به خود کشیدن
مثال:
Plants absorb carbon dioxide.
گیاهان دی اکسید کربن را جذب می کنند.
گذشته ساده: absorbed – حالت سوم: absorbed – سوم شخص مفرد در حال ساده: absorbs – اسم مصدر: absorbing
5. فعل accept
معنی: قبول کردن، پذیرفتن
مثال:
I accept full responsibility for the failure of the plan.
من مسئولیت کامل شکست این طرح را می پذیرم.
گذشته ساده: accepted – حالت سوم: accepted – سوم شخص مفرد در حال ساده: accepts – اسم مصدر: accepting
6. فعل accompany
معنی: همراهی کردن
مثال:
Depression is almost always accompanied by insomnia.
افسردگی تقریباً همیشه با بی خوابی همراه است.
گذشته ساده: accompanied – حالت سوم: accompanied – سوم شخص مفرد در حال ساده: accompanies – اسم مصدر: accompanying
7. فعل ache
معنی: درد داشتن، تیر کشیدن
مثال:
Her eyes ached from lack of sleep.
چشمانش از کم خوابی درد گرفت.
گذشته ساده: ached – حالت سوم: ached – سوم شخص مفرد در حال ساده: aches – اسم مصدر: aching
8. فعل achieve
معنی: دست یافتن، نائل شدن
مثال:
She finally achieved her ambition to visit South America.
او سرانجام به آرزوی خود برای دیدار از آمریکای جنوبی دست یافت.
گذشته ساده: achieved – حالت سوم: achieved – سوم شخص مفرد در حال ساده: achieves – اسم مصدر: achieving
9. فعل acknowledge
معنی: پذیرفتن، تشخیص دادن، تایید کردن
مثال:
She acknowledged that she had been at fault.
او پذیرفت که مقصر بوده است.
گذشته ساده: acknowledged – حالت سوم: acknowledged – سوم شخص مفرد در حال ساده: acknowledges – اسم مصدر: acknowledging
10. فعل Acquire
معنی: اکتساب کردن، کسب کردن، به دست آوردن
مثال:
She has acquired a good knowledge of English.
او دانش خوبی در انگلیسی کسب کرده است.
گذشته ساده: Acquired – حالت سوم: Acquired – سوم شخص مفرد در حال ساده: Acquires – اسم مصدر: Acquiring
11. فعل Act
معنی: رفتار کردن، اجرا کردن، عمل کردن
مثال:
He acted as if he had never met me before.
او طوری رفتار کرد که انگار قبلاً هرگز با من ملاقات نکرده بود.
گذشته ساده: Acted – حالت سوم: Acted – سوم شخص مفرد در حال ساده: Acts – اسم مصدر: Acting
12. فعل Add
معنی: اضافه کردن، جمع کردن، افزودن
مثال:
Her colleagues’ laughter only added to her embarrassment.
خنده همکارانش فقط به خجالت زدگی او افزود.
گذشته ساده: Added – حالت سوم: Added – سوم شخص مفرد در حال ساده: Adds – اسم مصدر: Adding
13. فعل Address
معنی: خطاب کردن، مطرح کردن
مثال:
He likes to be addressed as Sir.
او دوست دارد که او را “آقا” خطاب کنند.
گذشته ساده: addressed – حالت سوم: addressed – سوم شخص مفرد در حال ساده: addresses – اسم مصدر: addressing
14. فعل adjust
معنی: تنظیم کردن، تطبیق دادن، سازگار کردن
مثال:
If the chair is too high you can adjust it to suit you.
اگر صندلی خیلی بلند است می توانید آن را متناسب با خود تنظیم کنید.
گذشته ساده: adjusted – حالت سوم: adjusted – سوم شخص مفرد در حال ساده: adjusts – اسم مصدر: adjusting
15. فعل admire
معنی: تحسین کردن، ستایش کردن
مثال:
I don’t agree with her, but I admire her for sticking to her principles.
من با او موافق نیستم، اما او را تحسین می کنم که به اصولش پایبند است.
گذشته ساده: admired – حالت سوم: admired – سوم شخص مفرد در حال ساده: admires – اسم مصدر: admiring
16. فعل admit
معنی: پذیرفتن، اقرار کردن، زیر بار رفتن، اعتراف کردن
مثال:
He admitted his mistake.
او به اشتباه خود اعتراف کرد.
گذشته ساده: admitted – حالت سوم: admitted – سوم شخص مفرد در حال ساده: admits – اسم مصدر: admitting
17. فعل adore
معنی: عشق ورزیدن، ستودن، پرستش کردن
مثال:
I adore God for all his works.
من خدا را به خاطر همه نشانه هایش می پرستم.
گذشته ساده: adored – حالت سوم: adored – سوم شخص مفرد در حال ساده: adores – اسم مصدر: adoring
18. فعل advise
معنی: نصیحت کردن، مشورت دادن، توصیه کردن
مثال:
His doctor advised him against smoking.
دکترش به او توصیه کرد که سیگار نکشد.
گذشته ساده: advised – حالت سوم: advised – سوم شخص مفرد در حال ساده: advises – اسم مصدر: advising
19. فعل afford
معنی: استطاعت داشتن، از عهده بر آمدن، توانایی داشتن
مثال:
Few people are able to afford cars like that.
تعداد کمی از مردم توانایی خرید اتومبیل های این چنینی را دارند.
گذشته ساده: afforded – حالت سوم: afforded – سوم شخص مفرد در حال ساده: affords – اسم مصدر: affording
20. فعل agree
معنی: موافقت کردن
مثال:
I agree with you on this issue.
من در این مورد با شما موافقم.
گذشته ساده: agreed – حالت سوم: agreed – سوم شخص مفرد در حال ساده: agrees – اسم مصدر: agreeing
21. فعل aim
معنی: قصد داشتن، نشانه گرفتن
مثال:
I aim to be a millionaire by the time I’m 35.
من قصد دارم تا 35 سالگی میلیونر شوم.
گذشته ساده: aimed – حالت سوم: aimed – سوم شخص مفرد در حال ساده: aims – اسم مصدر: aiming
22. فعل alight
معنی: پیاده شدن، فرود آمدن
مثال:
I helped her alight from the train.
من به او کمک کردم تا از قطار پیاده شود.
گذشته ساده: alit – حالت سوم: alit – سوم شخص مفرد در حال ساده: alights – اسم مصدر: alighting
23. فعل allow
معنی: اجازه دادن
مثال:
You’re not allowed to talk during the exam.
در هنگام امتحان اجازه صحبت ندارید.
گذشته ساده: allowed – حالت سوم: allowed – سوم شخص مفرد در حال ساده: allows – اسم مصدر: allowing
24. فعل animate
معنی: به وجد آوردن، روح بخشیدن، زندگی بخشیدن
مثال:
He knows exactly what to say to animate a crowd.
او دقیقاً می داند برای به وجد آوردن جمعیت چه بگوید.
گذشته ساده: animated – حالت سوم: animated – سوم شخص مفرد در حال ساده: animates – اسم مصدر: animating
25. فعل announce
معنی: اعلام کردن
مثال:
He officially announced his intention to resign at today’s press conference.
وی در کنفرانس مطبوعاتی امروز رسما قصد خود برای استعفا را اعلام کرد.
گذشته ساده: announced – حالت سوم: announced – سوم شخص مفرد در حال ساده: announces – اسم مصدر: announcing
26. فعل answer
معنی: پاسخ دادن، جواب دادن
مثال:
I can’t answer without more detailed information.
بدون اطلاعات دقیقتر نمی توانم پاسخ دهم.
گذشته ساده: answered – حالت سوم: answered – سوم شخص مفرد در حال ساده: answers – اسم مصدر: answering
27. فعل anticipate
معنی: پیش بینی کردن، انتظار داشتن
مثال:
We don’t anticipate any trouble.
ما انتظار هیچ مشکلی را نداریم.
گذشته ساده: anticipated – حالت سوم: anticipated – سوم شخص مفرد در حال ساده: anticipates – اسم مصدر: anticipating
28. فعل apologize
معنی: عذر خواهی کردن، پوزش خواستن
مثال:
Why should I apologize?
چرا باید عذرخواهی کنم؟
گذشته ساده: apologized – حالت سوم: apologized – سوم شخص مفرد در حال ساده: apologizes – اسم مصدر: apologizing
29. فعل appear
معنی: به نظر رسیدن، ظاهر شدن، پدیدار شدن
مثال:
Symptoms usually start appearing within two to three days.
علائم بیماری معمولاً طی دو تا سه روز ظاهر می شوند.
گذشته ساده: appeared – حالت سوم: appeared – سوم شخص مفرد در حال ساده: appears – اسم مصدر: appearing
30. فعل applaud
معنی: تشویق کردن، کف زدن، تحسین کردن
مثال:
She was applauded for a full five minutes after her speech.
وی پس از سخنرانی پنج دقیقه کامل مورد تشویق قرار گرفت.
گذشته ساده: applauded – حالت سوم: applauded – سوم شخص مفرد در حال ساده: applauds – اسم مصدر: applauding
31. فعل apply
معنی: درخواست دادن، بکار بردن، اعمال کردن، شامل شدن
مثال:
Special conditions apply if you are under 18.
اگر زیر 18 سال باشید شرایط ویژه ای اعمال می شود.
گذشته ساده: applied – حالت سوم: applied – سوم شخص مفرد در حال ساده: applies – اسم مصدر: applying
32. فعل appreciate
معنی: تقدیر کردن، قدردانی کردن، درک کردن
مثال:
His talents are not fully appreciated in that company.
از استعدادهایش در آن شرکت کاملاً قدردانی نمی شود.
گذشته ساده: appreciated – حالت سوم: appreciated – سوم شخص مفرد در حال ساده: appreciates – اسم مصدر: appreciating
33. فعل approach
معنی: نزدیک شدن
مثال:
The total amount raised so far is approaching $1,000.
مبلغ کل جمع آوری شده تاکنون در حال نزدیک شدن به 1000 دلار است.
گذشته ساده: approached – حالت سوم: approached – سوم شخص مفرد در حال ساده: approaches – اسم مصدر: approaching
34. فعل approve
معنی: تایید کردن، تصویب کردن، موافقت کردن
مثال:
She doesn’t approve of my friends.
او دوستان من را تأیید نمی کند.
گذشته ساده: approved – حالت سوم: approved – سوم شخص مفرد در حال ساده: approves – اسم مصدر: approving
35. فعل argue
معنی: جر و بحث کردن، مشاجره کردن، دلیل آوردن
مثال:
The children are always arguing.
بچه ها همیشه جر و بحث می کنند.
گذشته ساده: argued – حالت سوم: argued – سوم شخص مفرد در حال ساده: argues – اسم مصدر: arguing
36. فعل arise
معنی: بوجود آمدن، رخ دادن، برخاستن، بلند شدن، طلوع کردن
مثال:
When the opportunity arose, he decided to take it.
وقتی فرصت پیش آمد، تصمیم گرفت از آن استفاده کند.
گذشته ساده: arose – حالت سوم: arisen – سوم شخص مفرد در حال ساده: arises – اسم مصدر: arising
37. فعل arrange
معنی: ترتیب دادن، تنظیم کردن
مثال:
The meeting has been arranged for Wednesday.
جلسه برای روز چهارشنبه ترتیب داده شده است.
گذشته ساده: arranged – حالت سوم: arranged – سوم شخص مفرد در حال ساده: arranges – اسم مصدر: arranging
38. فعل arrest
معنی: دستگیر کردن، توقیف کردن
مثال:
He was arrested when customs officers found drugs in his bag.
وقتی ماموران گمرک در کیفش مواد مخدر پیدا کردند، دستگیر شد.
گذشته ساده: arrested – حالت سوم: arrested – سوم شخص مفرد در حال ساده: arrests – اسم مصدر: arresting
39. فعل ask
معنی: پرسیدن، درخواست کردن
مثال:
She asked me a question.
او از من یک سوال پرسید.
گذشته ساده: asked – حالت سوم: asked – سوم شخص مفرد در حال ساده: asks – اسم مصدر: asking
40. فعل assert
معنی: ادعا کردن، اثبات کردن
مثال:
He asserts that his friend stole money from him.
او ادعا می کند که دوستش از او پول سرقت کرد.
گذشته ساده: asserted – حالت سوم: asserted – سوم شخص مفرد در حال ساده: asserts – اسم مصدر: asserting
41. فعل astonish
معنی: متحیر کردن، مبهوت کردن
مثال:
She astonished us by saying she was leaving.
او با گفتن اینکه دارد می رود ما را متحیر کرد.
گذشته ساده: astonished – حالت سوم: astonished – سوم شخص مفرد در حال ساده: astonishes – اسم مصدر: astonishing
42. فعل attack
معنی: حمله کردن
مثال:
He was attacked and seriously injured.
او مورد حمله قرار گرفت و به شدت مجروح شد.
گذشته ساده: attacked – حالت سوم: attacked – سوم شخص مفرد در حال ساده: attacks – اسم مصدر: attacking
43. فعل attempt
معنی: سعی کردن، تلاش کردن
مثال:
He attempted to escape through a window.
او سعی کرد از طریق پنجره فرار کند.
گذشته ساده: attempted – حالت سوم: attempted – سوم شخص مفرد در حال ساده: attempts – اسم مصدر: attempting
44. فعل attend
معنی: شرکت کردن، مراجعه کردن، رسیدگی کردن
مثال:
Over two hundred people attended the funeral.
بیش از دویست نفر در مراسم تشییع جنازه شرکت کردند.
گذشته ساده: attended – حالت سوم: attended – سوم شخص مفرد در حال ساده: attends – اسم مصدر: attending
45. فعل attract
معنی: جذب کردن، جلب کردن
مثال:
Her ideas have attracted a lot of attention in the scientific community.
ایده های وی در جامعه علمی توجه بسیاری را به خود جلب کرده است.
گذشته ساده: attracted – حالت سوم: attracted – سوم شخص مفرد در حال ساده: attracts – اسم مصدر: attracting
46. فعل avoid
معنی: اجتناب کردن، دوری کردن، جلوگیری کردن
مثال:
We must find a way to avoid similar problems in future.
ما باید راهی برای جلوگیری از مشکلات مشابه در آینده پیدا کنیم.
گذشته ساده: avoided – حالت سوم: avoided – سوم شخص مفرد در حال ساده: avoids – اسم مصدر: avoiding
47. فعل awake
معنی: بیدار کردن، بیدار شدن، بیدار ماندن
مثال:
I awoke at seven o’clock.
ساعت هفت بیدار شدم.
گذشته ساده: awoke – حالت سوم: awoken – سوم شخص مفرد در حال ساده: awakes – اسم مصدر: awaking
مشاهده مطلب یادگیری کامل افعال انگلیسی که با حرف B شروع میشوند
ویرایش شده توسط سایت آموزش زبان انگلیسی روزانه